شهید محمد(حمید) مهدی زاده

شهید محمد(حمید) مهدی زاده ابومحله نام پدر: محمدعلی نام مادر: فاطمه صغری پوریدالله متولد: 1345/02/15 تاریخ شهادت: 1361/02/10 محل شهادت: فکه گلزار: شهدای معتمدی بیت المقدس

ادامه مطلب

ما تابستانها که کار میکردیم برای خودمان وسایل احتیاجی می خریدیم
سال 1358 از پول کاسبی مان که دونفره کار می کردیم دو تا ساعت اورینت که گرانقیمت هم بود هرکدام 1500 تومان بود خریدیم که حمید آقا مال خودش را گم کرد واین ساعتی که دستش هست ساعتی بود که من چون ساعت جدید برای دامادی خریدم به او دادم.
15 اردیبهشت 1345 که حمیدآقا به دنیا آمد من چهارسال و نیم بوده و درخانه ای اجاره ای در شمشیرگرمحله که دختر صاحبخانه خانم صیدگرگفت اسمش حمید باشه. شناسنامه ای محمد بود ولی همه حمید صدایش می کردند.
شش ماه بعد از تولدش با خانه ای که پدرم در محله قدیمی خود مومن آباد ساخت رفتیم و مادر ما هم همزمان کارمند بیمارستان یحیی نژاد شد و نگهداری ما به عهده خواهر بزرگم بود و مکتب همسایه خانم طالبیان که بهش خانم معلم می گفتیم خدا بیامرزدش مادر شهید مهدی طالبیان بود که 3 سال قبل دارفانی را وداع گفت...
حسن مهدی زاده

********

خاطرات کوتاه از نحوه شهادت محمد(حمید) مهدی زاده
سلام به پیشگاه همه پیشکسوتان جنگ و جهاد و شهادت. در خصوص شهید حمید مهدی زاده که در شب جمعه بعد از خواندن دعای کمیل در تاریخ دهم اردیبهشت. سال شصت و یک در منطقه کرخه کور به منظور آغاز عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر پا در رکاب براق شهادت نمود .چند ساعتی بعد از عملیات از ناحیه پا مجروح شدند که یکی از رزمندگان به نام آقای عباس شعبان زاده  در حال عقب نشینی ایشون رو در آن حال مشاهده کرده بود. اما ایشون توانایی به عقب کشیدن ایشون رو نداشت .
و به محض اینکه به خاکریر خودی ها رسید به من گفت که بچه محل تون رو دیده بودم که مجروح شده بود ولی نتونستم بیارمش عقب. بعد از آزادی خرمشهر خبر دادند که حمید شهید شده است و در روز هفتم این شهید بود که خبر آزادی خرمشهر اعلام شد ولی خاطره این شهید بزرگوار به همین جا ختم نمی شود . بعد از آزادی اسرا , ما تو دسته مون یه اسیر داده بودیم به نام آقای موسی پالنگ (موحد) که بعد از آزادی وقتی خدمت ایشون رسیدم گفت عجب بچه محل شجاعی داشتید ! گفتم کی؟ گفتند شهید مهدی زاده. گفتم چرا؟ فرموده بود زمانی که عراقی ها ما رو گرفتند من دستم مجروح شده بود و بچه محل شما پایش. ما را به عقبه جبهه  بردند ( فکه ) و اونجا بود که به ما گفتند به امام توهین کنیم و هرکه توهین می کرد ثبت نام و سوار کامیون می شد. ولی شهید مهدی زاده به صدام توهین کرد و درجه دار عراقی که خودش هم تیر خورده بود و از درد به خود می پیچید با عصبانیت از کلت کمری به ایشون خلاصی زد و شهیدش کرد.
روحش شاد برای شادی روح همه شهدای با غیرتمان صلوات.
آقای دکتر حسین محسن پور همراه و همرزم شهید

 

ویدئوها

صداها

کاربران آنلاین5
بازدیدکنندگان امروز 69
بازدیدکنندگان دیروز 747
کل بازدید ها 744985